منو سایت

  • خانه
  • وبلاگ
  • پیتر آرنت، روزنامه نگار، سقوط بغداد 20 سال بعد را پوشش می دهد

پیتر آرنت، روزنامه نگار، سقوط بغداد 20 سال بعد را پوشش می دهد

 تاریخ انتشار :
/
  وبلاگ
پیتر آرنت، روزنامه نگار، سقوط بغداد 20 سال بعد را پوشش می دهد

من به عنوان یک روزنامه نگار، سال ها جنگ ویتنام را پوشش می دادم و شاهد بودم که ایالات متحده و متحدان معدودش در باتلاق خارجی سقوط کردند. آنها تنها پس از خرج کردن خون و گنج و با کنار گذاشتن اهداف سیاسی توانستند این بار را بردارند. چیزی مشابه در شرف آشکار شدن بود.

در مارس 2003، رئیس جمهور جورج دبلیو بوش مصمم به سرنگونی دشمن خود، رئیس جمهور صدام حسین بود. من در هتل 18 طبقه فلسطین روبروی کاخ های صدام در آن سوی رود دجله اقامت داشتم. تبدیل به یک ستاد مطبوعاتی غیررسمی شده بود و مدیریت به من گفت که بیش از 100 خبرنگار ثبت نام کرده اند. کاخ سفید بوش از روزنامه نگاران غربی خواست تا “برای امنیت خود” کشور را ترک کنند.

هشدار مشابهی از سوی پدر بوش، رئیس جمهور وقت جورج اچ دبلیو بوش، به خبرنگاران صادر شد که قصد داشتند بمباران شدید بغداد را که برای شروع عملیات طوفان صحرا در سال 1991 برنامه ریزی شده بود، پوشش دهند. زمانی که من مصاحبه معروف یا بدنام را با صدام برای CNN انجام داده بودم. ده روز پس از اولین جنگ خلیج فارس در سال 1991، طوفان صحرا، با او مصاحبه کرده بودم و از رفتار نظامی و رفتار مطمئن او تحت تأثیر قرار گرفتم.

این بار اوضاع از چند جهت متفاوت بود. برخلاف سال 1991، بیشتر روزنامه‌نگاران هتل فلسطین، با وجود نزدیکی هتل به کاخ‌های صدام، که هدف اصلی بمب‌ها و موشک‌های بوش بود، اقامت در بغداد را انتخاب کردند. بر اساس توافقی با شرکت تولیدم، من موافقت کردم که گروه فیلمبرداری من داستان را برای اخبار تلویزیون NBC پوشش دهند.

NBC News مخفیانه تماس های محلی را در دو ساختمان در نزدیکی کاخ ها برقرار کرد که آماده ارائه پوشش زنده 24 ساعته در هنگام شروع جنگ بودند و با دو دوربین در مجموعه اداری ما در هتل فلسطین، من دید واضحی از کاخ اصلی چند صد متری داشتم. آن سوی رود دجله .

در 20 مارس در ساعت 5:34 صبح به وقت بغداد، تهاجم نظامی به عراق آغاز شد.

من در اتاق خواب هتلم بودم که تام بروکاو مجری NBC به صورت زنده از طریق خط صوتی با من صحبت می کرد. ناگهان صدای نزدیک شدن هواپیماها و زمزمه موشک های کروز را شنیدم. فیلمبردار ارشد من از پنجره باز به هدف می گرفت که کاخ اصلی در دیگ آتشینی فوران کرد.

من در کنار اپراتورم زانو زدم، انفجار مرا به سمت اتاق هل داد. با شکم کنارش خزیدم. او پوزخند زد. او گفت: “تصاویر خوب هه.” همانطور که از طاقچه که توسط ترکش های انفجار بمب شکسته شده بود نگاه می کردم، شروع به شمردن اهداف برای مخاطبان NBC News Brokaw کردم: کاخ صدام، کاخ پسرش Udai، مقر حزب بعث، مقر نظامی. واقعا “شوک و هیبت” بود.

چند روز پس از تهاجم، نیروهای آمریکایی در نزدیکی بغداد نبودند و ما توانستیم به همراه چند شبکه تلویزیونی دیگر از پشت بام هتل به پخش برنامه خود ادامه دهیم.

یازده روز پس از جنگ، یکی از خدمه‌های تلویزیون دولتی عراق از من در مورد دیدگاه من درباره چگونگی جنگ پرسید. من متعهد شدم – متأسفانه. به مصاحبه‌گرم اساساً همان چیزی را که داشتم به مخاطبان NBC می‌گفتم، گفتم که استراتژی اولیه صدام با جمع‌آوری نیروهای متعارف خود برای کاهش سرعت یک مهاجم بسیار قدرتمندتر، و سپس تکیه بر شورشیان برای اعمال مجازات زمانی که نیروهای ائتلاف به بغداد نزدیک می‌شوند، کارساز بود. من همچنین گفتم که افزایش تلفات غیرنظامیان به حامیان ضد جنگ آمریکا کمک می کند. NBC در ابتدا از حق من برای انجام این مصاحبه حمایت کرد، اما با افزایش انتقاد از طرفداران محافظه کار جنگ، مسیر خود را تغییر داد.

اظهارات من باعث خشم در ایالات متحده شد. به هر حال، ادعا شد، اینجا یک خبرنگار تلویزیون آمریکایی بود که به نوعی به روایت عراقی ها کمک کرد که آنها شجاعانه و مؤثر در برابر تهاجم مقاومت می کنند. من بلافاصله از NBC News اخراج شدم – که کاملاً طعنه آمیز بود زیرا من در واقع با آنها کار نمی کردم – من در تلویزیون نشنال جئوگرافیک استخدام شدم و NBC با آنها سروکار داشت. به هر حال، من از اخراج فرضی خود به شدت شوکه شدم.

خوشبختانه فرصت دیگری پیش آمد. پل مارتین، که اخبار و ویژگی‌های جهانی را مدیریت می‌کرد، قبلاً مرا برای یک شبکه رادیویی مستقل استرالیایی استخدام کرده بود و از قطر، جایی که جنگ را پوشش می‌داد، با من تماس گرفت. به او گفتم که دلسرد شده ام و قصد دارم بغداد را از طریق بیابان به سمت غرب ترک کنم. گفت نه، دلیل خوبی برای ماندن تو پیدا می کنم. در عرض چند ساعت، روزنامه‌های Mirror Group که مخالف تهاجم بودند، موافقت کردند که من را از طریق WNF ثبت نام کنند. صبح روز بعد، بنر معروف صفحه اول ظاهر شد: «از آمریکا برای گفتن حقیقت اخراج شدند. توسط Daily Mirror به کار گرفته شد تا به آن ادامه دهد.

من از پیر مورگان، سردبیر میرر در آن زمان بسیار سپاسگزارم. یک جلیقه نجات روزنامه نگاری به من داده بودند. بنابراین ماندم که یکی از بهترین تصمیمات دوران حرفه ای من بود. غرق در سیل درخواست‌های مصاحبه از سوی ایستگاه‌های تلویزیونی و روزنامه‌های سراسر جهان، از پل مارتین خواستم که بیشتر آنها را از طرف من رد کند.

گزارش مای میرر بر خطرات فزاینده در بغداد برای شهروندان عراقی و رسانه های بازدیدکننده متمرکز بود، زیرا نیروهای آمریکایی در فرودگاه و حومه بیرونی بسته شدند.

دولت بوش به صراحت اعلام کرد که دستگیری رئیس جمهور صدام حسین را در اولویت قرار داده است و ما شاهد بمباران ها و حملات موشکی کروز به خانه های معمولی در شهر بودیم که منابع اطلاعاتی معتقد بودند صدام در آنجا بود. شایعاتی در مطبوعات منتشر شد مبنی بر اینکه صدام خود رهبری برخی از حملات ناامیدانه شورشیان به گشت‌زنی خودروهای زرهی آمریکایی را برعهده داشت.

روزنامه‌نگاران خارجی که می‌آمدند از بمباران گسترده اولیه بغداد جان سالم به در برده بودند، و با پیشروی آوریل، با باز شدن چندین مغازه و بازار و بازدید من از بیمارستان‌های شلوغ، توانستند آزادانه در شهر حرکت کنند. اما همه چیز در «سه‌شنبه سیاه» دردسرساز ما در 8 آوریل 2003 تغییر کرد.

بمب‌افکن‌های آمریکایی در مقابل چشمان ده‌ها خبرنگار که از اتاق‌هایشان در طبقات بالای هتل فلسطین تماشا می‌کردند، به دفتر الجزیره در بغداد حمله کردند، دفتر ایستگاه تلویزیون ماهواره‌ای قطر درست در آن سوی رودخانه دجله. تابلوهای بسیار واضح «پرس» ساختمان را از هر طرف و روی پشت بام پوشانده بود. این سرویس مختصات دقیق خود را به ائتلاف اطلاع داده است زیرا درگیری در این نزدیکی آغاز شده است. اما در این حمله یک خبرنگار کشته و یک خبرنگار دیگر زخمی شد. سخنگوی فرماندهی مرکزی ایالات متحده گفت که ایستگاه تلویزیونی “هدف نبوده و نبوده است”، اگرچه دولت آمریکا بارها از الجزیره به عنوان “تهدید کننده جان سربازان آمریکایی” انتقاد کرده است.

به عنوان یک شوک اضافی در همان روز، یک تانک آمریکایی را تماشا کردم که به آرامی از نزدیکترین پل بر فراز دجله عبور می کرد، متوقف شد و یک گلوله انفجاری قوی را شلیک کرد که در اتاق گوشه ای از هتل فلسطین در راهروی نزدیک من قرار داشت. من با بسیاری دیگر به اتاق رسیدم و دو خبرنگار را در زیر آوار پیدا کردم، تاراس پروتسیوک از رویترز و خوزه کوسو از شبکه اسپانیایی Telecinco. سه خبرنگار دیگر زخمی شدند.

ارتش ایالات متحده گفت که فرمانده تانک هتل را با ساختمان دیگری اشتباه گرفت که مظنون به پناه دادن به یک ناظر مظنون توپخانه پیشرو عراقی بود. کمیته حمایت از روزنامه نگاران بعداً به این نتیجه رسید که حمله به روزنامه نگاران “عمدی نبود بلکه قابل اجتناب بود”.

من شخصا حتی یک لحظه هم باور نمی کردم که ارتش آمریکا عمدا به روزنامه نگاران حمله کند. با این حال، برای من و 100 خبرنگار دیگر که در هتل فلسطین اقامت داشتند، این ترس ما را تقویت کرد که زندگی ما هنوز در خطر است. یکی از کارمندان رویترز یک ردیف شمع در لابی به عنوان یادبود روشن کرد، بهترین کاری که در آن زمان می توانستیم انجام دهیم.

بغداد در 9 آوریل 2003، 20 روز پس از آغاز جنگ، به دست ائتلاف نظامی ایالات متحده افتاد. احساس من این است که ارتش ایالات متحده شش ماه فرصت داشت تا به بسیاری از عراقی‌هایی که از آنها به عنوان آزادی‌بخش استقبال می‌کردند ثابت کند که آنها نیامده‌اند تا به طور نامحدود به عنوان اشغالگر بمانند. با این حال اشتباهات به سرعت انجام شد. در حالی که نیروهای نظامی متعارف صدام کاملاً سرنگون شده بودند، شورشیان برای چند روز برتری نیروهای آمریکایی را در پایتخت و سایر شهرها به چالش کشیدند.

پیروزی ائتلاف، رژیم وحشی را در معرض دید عموم قرار داد که به مدت 24 سال جنایات وحشتناک خود علیه مردم را در پشت حصارها و زندان های مخفی پنهان کرده بود. در زیرزمین ساختمان مرتفع المپیک مدرن در بغداد، جایی که پسر ارشد و وارث وحشی صدام، اودای حسین امپراتوری تجاری خود را اداره می کند، ابزار شکنجه به سبک قرون وسطایی، از جمله نقاب های آهنی با اشکال و اندازه های مختلف و ابزارهای فولادی را دیدم که می توانستند. باعث درد شود در باغ یک سازه بتنی بدون پنجره بود که گفته می شد زندان خصوصی عدی است.

بدتر هم بود نیروهای امنیتی و نگهبانان بدنام ترین زندان کشور در ابوغریب، شهر کوچکی در شمال بغداد، در روزهای پایانی جنگ فرار کردند و بسیاری از زندانیان سیاسی که سال ها در آنجا نگهداری می شدند، آزاد شدند. کمی بعد از زندان بازدید کردم و کف خون آلود سلول های مجازات و اتاق های بازجویی را دیدم، جایی که ابزارهای فولادی شکنجه را در قفسه های منظمی روی دیوارهای سیمانی قرار داده بودند. ما توسط یک محکوم سابق راهنمایی شدیم که اتاق کوچکی را به ما نشان داد که طناب جلاد از سقف بالای یک سوراخ مربعی و عمیق که روی زمین بریده شده بود، آویزان بود. تصاویر صدام روی بنرهایی در راهروها نصب شده بود و در برخی سلول های زندان نقاشی می شد.

در محوطه بیرون، ده ها یا چند زن عراقی را دیدم، برخی گریه می کردند، برخی با انبوهی از استخوان های انسان در کنارشان، در حال کندن خاک، جستجوی بقایای اعضای خانواده و بستگانی بودند که گمان می رود در زندان کشته شده اند و بدون تشریفات دفن شده اند. در محوطه .

ائتلاف پیروز در ابتدا اعلام کرد که ابوغریب را برای همیشه می بندد، سپس با تصمیم ماکیاولی، زندان را تحت هدایت ارتش آمریکا و سازمان سیا بازگشایی کرد و مرتکب تعدادی نقض حقوق بشر و جنایات جنگی علیه زندانیان شد، از جمله فیزیکی و آزار جنسی، شکنجه، تجاوز جنسی و قتل منادل الجمادی. این حوادث که در آوریل 2004 توسط CBS News فاش شد، باعث شوک و خشم شد و به طور گسترده در ایالات متحده و در سطح بین المللی محکوم شد.

من به عنوان روزنامه‌نگاری که جنگ‌های بسیاری را پوشش داده‌ام، متقاعد بودم و می‌مانم که تهاجم نظامی ایالات متحده، بریتانیا، استرالیا و لهستان به عراق در سال 2003 یک اشتباه سیاسی با ابعاد عظیم بود. این با برنامه ریزی ضعیف، اطلاعات ساختگی و فرضیات اشتباه رهبران غربی که خود را متقاعد کرده بودند که مداخله باعث ثبات خاورمیانه می شود، تشدید شد.

در تابستان 2014، دولت اسلامی (داعش) حمله نظامی به شمال عراق را آغاز کرد و خلافت اسلامی در سراسر جهان را اعلام کرد. جنگ عراق و پیامدهای آن، توازن قوا در منطقه را به نفع دشمن اصلی ایالات متحده در منطقه، یعنی ایران، تغییر داد.

و همچنین بر نحوه برخورد غرب با حمله روسیه به اوکراین تأثیر گذاشت. اما این، همانطور که می گوییم، داستان دیگری است.

پست الکترونیک [email protected] برای اشاره به اشکالات، ارائه نکات داستانی، یا ارسال نامه ای برای انتشار در وبلاگ صفحه نامه ما.