
من از خواندن هر چیزی که نوشته ام کاملا متنفرم. هر چه. من خواهم. تک تک چیزها.»
کمی در مورد مارینا هاید به اشتراک بگذارید. نویسنده گاردین اخیراً مجبور شد تمام کارهای خود را که به سال 2016 بازمیگردد مرور کند تا تصمیم بگیرد چه چیزی را در مجموعهای از ستونها برای کتاب جدیدش چه اتفاقی افتاد!؟
او ناله کرد: “یعنی امشب تا شام از او متنفر خواهم بود.” “نه نه. من تصور می کنم. با شش سال کار، تو می گویی: “اوه خدای من! تو رفیق داغی هستی! خفه شو، عشق!” اما من حدس می زنم که باید از پس آن بر بیای زیرا این کار توست. .
هاید به عنوان یک مصاحبه شونده، حتی در زوم، شرکت بسیار خوبی است، پر از شوخی، جذابیت و تحقیر خود. اما وقتی باید چند روز بعد مصاحبه خود را بنویسیم، او یک کابوس است.
طبق تخمین تقریبی من، هاید حدود 200 کلمه در دقیقه صحبت می کند. با گوش دادن دوباره به ضبطهایم، جملات ناقص، جوکهای نیمهگفته و بیشتر سؤالهای بیپاسخم را میبینم (“من از رتبهبندی چیزها متنفرم. آیا میتوانی بگویی از رتبهبندی چیزها متنفرم؟”)
در پایان نیم ساعتی که با هاید داشتم، شروع به تعجب کردم که سردبیران فرعی گاردین از او چه میسازند. (هاید به من گفت که سریع می نویسد و افتخار می کند که “گرامر بد” را در کارش پذیرفته است.)
وقتی از او می پرسم که آیا با زیرمجموعه ها رابطه خوبی دارد یا نه، صمیمانه می گوید: “اوه، امیدوارم بتوانیم با هم کنار بیاییم.” “آره. با تشکر فراوان از آنها برای تمام زحماتشان. یک روستا طول می کشد.»
به نظر می رسد هاید از سوال من کمی ناراحت است، بنابراین من می گویم که هیچ چیز شخصی نیست – شما اغلب در مورد ناامید شدن افراد زیردست توسط ستون نویسان (مثلاً گیلز کورن) می شنوید. “واقعا؟ بله، مطمئنم که این کار را می کنند.
اما نه با تو؟ “فکر میکنی؟ من نمیدانم چرا با بعضیها تماس نمیگیری و ببینی آیا میتوانی آنها را مجبور کنی که من را یک احمق مطلق خطاب کنند، نه برای ثبت؟ من این کار را میکنم.”
یکی از سردبیران گاردین به من گفت که ستونهای هاید «به ندرت لمس میشدند – زیرا دلیلی برای این کار وجود ندارد. اکثر اشتراک ها و همچنین ویراستاران از نوشته های او خوشحال هستند که بی عیب و نقص است. تنها چالش نیاز گاه به گاه به تغییرات قانونی است – او خیلی مایل نیست که ضعیف شود، اما البته تغییراتی را میپذیرد که نمیتوان از آنها اجتناب کرد.” یکی از سردبیران فرعی نیز در حمایت از هاید صحبت کرد و گفت که او ” همیشه سریع، قاطع و مؤدب اگر مجبور باشیم با او برخورد کنیم.
“تقریبا تمام کارهای خوبی که انجام دادم بعد از بچه دار شدن بود”
هاید 48 ساله در اوایل دهه 20 زندگی خود پس از فارغ التحصیلی از آکسفورد به روزنامه نگاری روی آورد. او بهعنوان منشی موقت، عمدتاً در بخش خدمات مالی، کار میکرد، که آژانسش از او پرسید که آیا میخواهد یک وظیفه کوتاه مدت پاسخگوی تماسهای تلفنی در میز نمایش The Sun باشد. “و من فقط فکر کردم: بله! خیلی بیشتر از این است که دوست داشته باشم به بانک دیگری بروم و توسط افرادی که همیشه در کنار میز پذیرش قدم می زنند مورد توهین قرار بگیرم. بنابراین من رفتم و بسیار سرگرم کننده بود.
هاید توانست خود را به عنوان یک فرد معمولی در The Sun تثبیت کند، و “همه انواع کارهای بدن را روی سگ های کوچک انجام داد – تحقیق، تحقیق در مورد عکس – و من اینگونه شروع کردم”.
هاید میگوید که هرگز اعتماد به نفس این را نداشت که فکر کند، اوه، من میتوانم روزنامهنگار شوم – میتوانم بروم و به عنوان روزنامهنگار آموزش ببینم. عجیب به نظر می رسد زیرا فکر می کنم مردم فکر می کنند نوشته من بسیار مطمئن است یا هر چیزی که اکنون فکر می کنند. اما زمان زیادی طول کشید تا به آنجا برسیم.”
چگونه هاید از حالت ترسو به ستون نویس صریح گاردین تبدیل شد؟ هاید که برای اولین بار در سال 2000 به عنوان گزارشگر روزانه به گاردین ملحق شد و در ادامه چندین مقاله در ستون به دست آورد، می گوید: «چیزی که من را برای امتحان کردن چیزهای مختلف بسیار مطمئن تر کرد، در واقع، به طرز عجیبی، بچه دار شدن بود. پوشش سیاست، ورزش و نمایش.
“چون ناگهان احساس کردم که آنها مهمترین هستند. آنقدر عجیب بود که بیشتر به یک ریسکپذیر حرفهای تبدیل شدم. چون زیاد مهم نبود به نوعی، خطرات ناگهانی کمتر شد زیرا چیز دیگری بسیار مهمتر بود. بنابراین من واقعاً از بسیاری جهات شجاع تر شدم.
“که من هرگز فکرش را نمی کردم. به نوعی، حدس میزنم، بهویژه زنان احساس میکنند، اوه خدای من، وقتی من بچه دار شوم چه اتفاقی میافتد؟ آیا به صورت حرفه ای تعطیل خواهم کرد؟ در واقع برعکس برای من صادق بود. تقریباً تمام کارهای خوبی که انجام داده ام، بعد از بچه دار شدن انجام داده ام.»
هاید اولین فرزندش را در 36 سالگی به دنیا آورد. بنابراین، من می گویم، شما 12 سال است که در اوج زندگی خود هستید؟ “اوه نه! فکر نمیکنم اکنون در اوج خود هستم. همه چیز باید مدتها گذشته باشد… واقعاً، احتمالاً بعد از 40 سالگی فکر میکنم کارهای بهتری انجام دادهام. فکر میکنم همه چیز خیلی سریع شروع به از بین رفتن خواهد کرد. اکنون از اینجا پایین تپه است.
او با حمایت از این نظریه که هاید در حال عبور از چیزی شبیه به رنگ بنفش است، سه بار متوالی در جوایز روزنامه نگاری بریتانیا به عنوان خبرنگار تفسیری سال انتخاب شد.
“این یک تجارت است.” و شما فقط باید فضا را پر کنید’
هاید در خنداندن مردم خوب است. فیبی والر-بریج، گری لاینکر و کیتلین موران روی جلد کتاب او نقل شده اند که او را بامزه ترین نویسنده زمان ما توصیف کرده اند.
از هاید می پرسم که آیا او می خندد؟ “من!؟ خیر من نمی خندم – من سعی می کنم و اغلب مردم را بخندانم.” او می خندد. اما نه، من پشت میز کارم نمی خندم. نمی خواهم بگویم. میدونم الان دارم میخندم اما من به این ایده می خندم.
کدام نویسنده او را می خنداند؟ هاید میگوید: «من واقعاً این مرد به نام الکساندرا پتری را که برای واشنگتن پست مینویسد، دوست دارم. «من همیشه فکر میکردم که این مایه شرمساری است که آمریکا اسکیسنویسها و ستوننویسهای سیاسی طنزآمیزتری ندارد. زیرا آنها البته مواد اولیه زیادی دارند.
فکر می کنم آنها به عنوان روزنامه نگار بسیار جدی گرفته می شوند. منظورم این است که من همیشه فکر میکنم حداقل میدانیم که در مطبوعات بریتانیا تفاله هستیم، بنابراین به خود اجازه میدهیم بیشتر بخندیم.
هاید معمولاً از دفتر خانهاش برای گاردین کار میکند، اما دوست دارد در صورت امکان برای پوشش رویدادهای سیاسی سفر کند.
وقتی شروع به پرسیدن از او در مورد روند نوشتن یک ستون میکنم، او در میان میگوید: «اوه خدای من، «روند من»!؟ منظورم این است که به آن تمایز بیشتری از آنچه که شایسته است می دهد. صبح خیلی زود با یک سند خالی می نشینم. و من معمولا آن را در دو یا سه ساعت می نوشتم.
من هرگز آن را به ترتیب نمی نویسم، عجیب است. من در نهایت فقط عبارات و موارد را قرار می دهم و سپس در اطراف سند Word حرکت می کنم. و در پایان، از این آشفتگی، چیزی در نوسان است.
آیا تا به حال بلوک نویسنده را تجربه کرده اید؟ «حدس میزنم زمانی که جوانتر بودم بیشتر کار میکردم. حالا این فقط یک تجارت است. شما این هنر را یاد می گیرید و می توانید فضا را پر کنید – اغلب به گونه ای که از کاری که انجام داده ام پشیمان می شوم و فکر می کنم، “این وحشتناک است، من از آن متنفرم!” اما می توانم فضا را در چارچوب زمانی پر کنم. هیچ نگرانی ناشی از نویسندگی یا به قول بعضی از شاعران آنجا وجود ندارد.
منظورم این است که واقعاً این یک تجارت است. و فقط باید فضا را پر کنید. و اگر بتوانید آن را بهتر انجام دهید خوب است. اما اگر نمی توانید، هنوز باید پر شود.
“لحن همه چیز است”
می پرسم که هاید ستون هایش را برای چه کسی می نویسد؟ خودم؟ دوستان او؟ خوانندگان؟ “فکر نمیکنم – من فکر می کنم دارم برای خوانندگان می نویسم. من همیشه سعی کرده ام به عنوان یک نویسنده برای خواننده دوست باشم.»
و آیا مارینا هاید مقاله نویس شما واقعی است؟ یا به نوعی یک قهرمان؟ “این یک سوال خوب دیگر است. فکر می کنم باید من باشم چون تنها کسی هستم که آن را می نویسم. بله، فکر می کنم باید من باشم.
آیا فکر می کنید که سایر ستون نویسان گاهی اوقات نقش شخصیت ها را بازی می کنند؟ هاید می گوید: “نمی دانم. نوع خاصی از شخصیت وجود دارد که مردم فکر می کنند باید محرک یا حریف باشند.” به این ترتیب.
هاید اعتراف میکند که نوشتههایش میتواند «صیقلپذیرتر» از گفتارش باشد، «زیرا شما میتوانید کلمات را پاک کنید». اما هدف او این نیست که “زمانی که من در حال نوشتن هستم بازنگری بیش از حد انجام دهد – زیرا من دوست دارم کاملاً محاوره ای باشد و دستور زبان بدی در آن وجود داشته باشد و برخی از اصطلاحات محاوره ای در آن باشد و کمی بیشتر شبیه صحبت کردن مردم باشد تا یک رساله رسمی”. .
او میافزاید: «من فکر میکنم آن صدا از یک جهت بسیار مفید است. لحن همه چیز است. به نوعی ناعادلانه است. چون اغلب کسانی را می خوانم که چیزهای جالبی برای گفتن دارند اما لحنشان اشتباه است و این واقعاً یک راه حل است.
“و همچنین، این یک تدبیر وحشتناک است، اما اگر لحن درست را دریافت کنید و واقعاً چیزی برای گفتن ندارید – به عنوان مثال. بسیاری از ستون های من – گاهی اوقات مردم آن را متوجه نمی شوند و به هر حال دوست ندارند.”
سوالات Quickfire با مارینا هاید
مقاله نویس مورد علاقه؟ “اوه خدای من. من نمی توانستم آن را محدود کنم.”
یک کتاب؟ من از رتبه بندی چیزها متنفرم. می توانید بگویید من از رتبه بندی چیزها متنفرم؟ اوه آثار کامل شکسپیر – آن را بپوش! نه نه. باشه. نه تمام آثار شکسپیر. اینو قرار نده همه چیز در مورد هالیوود دهه 1940 – آن را بپوشید.
فیلم سینما؟ “Pfft. کازابلانکا نه، شاید The Searchers. جستجوگران.
روزنامه (به غیر از گاردین و آبزرور)؟ “اوه خدا، سخت است… من هرگز Mail Online را خاموش نکردم – این را بگو. شرط می بندم که مردم آن را قبول ندارند، اما من آن را دوست دارم. هرگز آن را خاموش نکنید. من کامنت گذاران را هم دوست دارم. من بیشتر از خواندن روزنامه های واقعی، نظرات نویسندگان Mail Online را می خوانم. این یک چیز بد دیگری است که باید اعتراف کنم.
بازی ویدیویی؟ در یک حضور اخیر در Newsnight شنیدم که شما Call Of Duty بازی می کنید – آیا این درست است یا یک شوخی بود؟ “آره. حالا من فقط باید با بچه هایم روبلکس بازی کنم. Roblox را نصب کنید. روبلکس با بچه هایم.»
پادکست؟ “من دوست دارم بقیه سیاست است.”
نقطه پایین شغلی؟ “اوه خدا، از کجا شروع می کنی؟ احتمالا فردا نه، منظورم این است که امتیاز پایینی ندارم. من فقط ادامه می دهم.»
نقطه اوج؟ “من با هر دو کلاهبردار یکسان رفتار می کنم. احساس میکنم اگر یک چیز بگویم، گروگان ثروت خواهم بود.»
پایان با مارینا هاید
وقتی به او میگویم که سوالهای سریع ندارم، هاید میگوید: «متاسفم. شرط می بندم که این بدترین آتش سوزی سریع لعنتی است که تاکنون انجام داده است.
بله احتمالا موافقم
“در پایان آن باید با گلوله های واقعی به من شلیک می شد. خیلی متاسفم. شرط می بندم از من متنفری
عکس: مت کروکت